محل تبلیغات شما



مطمئناً معجزه‌ای رخ نخواهد داد. اصلأ معجزه داستان را بچه گانه و لوس میکند. مثل قصه‌های چار دیکنز. گویا بهتر است که خواسته‌ای نداشته باشیم. خواسته‌های بزرگ و معجزه گونه محقق نخواهند شد. خواسته‌های کوچک و احمقانه هم. البته میتوانیم خودمان را درگیر احمقانه ترین مسائل کنیم و خودمان را گول بزنیم و فکر کنیم که واو، شاخ غول را شکستیم یا مثلاً هی، این همان شاهزاده سوار بر اسب سفید و این مزخرفات است و یا پسر، من چقدر آدم مهمی هستم و این قبیل چیزها.
کروکودیل درونم نحیف و لاغر یه جا کنار رودخونه دراز کشیده، بی حرکت. هر از گاهی برای اینکه نشون بده زنده‌اس هنوز، برای اینکه زنده بمونه هنوز، پوزه‌شو فرو می‌کنه توی آب، بلکه جریان رودخونه قورباغه‌ای، ماهی مرده‌ای، آت و آشغالی چیزی نصیبش کنه.
یه مواقعی دوست دارم فیلمهای نه خیلی خوب ببینم. فیلمهای نه خیلی خوب فیلمهایی هستن که قبل از اینکه انتخابشون کنم واسه دیدن هم میدونم قرار نیست از دیدنشون شگفت زده بشم و اغلب چیزهایی به غیر از خود فیلم (چیزهای جانبی) باعث میشن انتخابشون کنم. نکته دیگه هم اینه که میتونم به راحتی و بدون عذاب وجدان مثلاً بعد از دقیقه سی دیدنشون رو متوقف کنم ولی این کار رو نمیکنم و در آخر هم از دیدنشون پشیمون نمیشم و فرق این نوع فیلمها با فیلمهای نه خیلی بد همینجاست دقیقاً.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها